بررسی مفهوم آخرالزمان در آیین زرتشت
سیدرضا موسوینژاد / کارشناسی ارشد ادیان غیر ابراهیمی
اشاره باور به ظهور منجی، گرچه در سنت اديان مختلف، صورتهای گوناگونی پيدا کرده است و در ويژگيهايش متفاوت به نظر میآيد، اما میتوان جوهره این اعتقاد را به صورت يکسانی در همه اديان خدا باور يافت. در دين مزديسنا، دينی که زرتشت پيامبر آن را تبليغ کرد و محتوای مترقی آن سبب شده است که محققان آن را اثر بخشترين آيين در جهان تلقی کنند،[1] آموزه ظهور منجی در قالب باور به سوشيانت متبلور شده است. سوشيانت، لقب منجی يا منجيانی است که زرتشت از اميد به ظهورشان سخن گفته و طبق سنت زرتشتی روزی خواهند آمد و جهان پر از ستم و دروغ را بار ديگر با نيکیها آشتی میدهند. در اين نوشتار کوتاه قصد آن داريم با سير تحول آموزه سوشیانت یا موعود مزدیسنا در آيين زرتشت آشنايي مختصری پيدا کنيم. از اینرو پس از اشاره کوتاهی به چگونگی مطرح شدن باور به منجی در گاهان (قديمیترين بخش از اوستا که منسوب به زرتشت است) و همچنين اوستای متاخر، به بيان ويژگيهای اين باور در متون پهلوی می پردازيم.
سوشيانت در گاهان[2] سوشيانت، صفت فاعلي آينده، به معناي "كسي كه سود ميرساند" است.[3] اين واژه در گاهان ، به دو صورت جمع و مفرد به کار رفته است. صورت مفرد سوشيانت در سرودههاي زرتشت سه بار آمده و پژوهشگران معتقدند زرتشت اين واژه را دستکم یکبار[4] در مورد خودش به كار برده است. در دو مورد ديگر[5]، تعبير "دين سوشيانت" به کار رفته است. بيشتر محققان دربارهي اين دو مورد هم گفته اند که مراد، دين خود زرتشت است اما برخی ديگر همچون لومل نيز معتقدند مراد از آن، پيامبري بزرگتر است که پس از زرتشت مي آيد.[6] اما در خصوص کاربرد جمع اين واژه پژوهشگران آن را به منظور ايفاي معنايي وسيعتر دانستهاند و معتقدند مفهوم اين کاربرد، اشاره به كساني است كه پس از زرتشت خواهند آمد تا فرا رسيدن فراشگرد[7] را ياري دهند.[8] به هر حال؛ با هر تفسيري که از کاربرد اين واژه در گاهان ارائه دهيم بايد گفت که جوهره اوليه آيين ظهور منجی، از تعاليم خود زرتشت است و بذر اميد به ظهور سوشيانت را خود او كاشته است؛[9] اگر چه تفصيلاتي که بعدها در چند و چون اين آموزه در سنت زرتشتي شکل گرفته مستقيما در تعاليم او وجود نداشته است. تفسير لومل از "دين سوشيانت" و همچنين كلمات زرتشت مانند آنچه در يسناي 43 – 3 آمده است، را نيز ميتوان شاهدی برای اين ادعا دانست. علاوه بر اين؛ توجه به اين نکته لازم است که گرچه تفاصيل موجود در سنت بعدي زرتشتي را نمي توان در گاهان يافت، اما ويژگيهاي اين باور به گونهايست که کمتر ميتوان در ارتباط درست آن با آموزه هاي اصلي زرتشت ترديد کرد و يا سخن از انحراف اساسي در آن گفت. بارزترين اين ويژگيها اين است که عليرغم ايجاد داستان افسانهاي تولد سوشيانت، او هيچگاه جنبه الوهيت پيدا نكرد و تعاليم زرتشت در اين باره ناديده گرفته نشد. از سوشيانت به عنوان انساني که همچون پدرش صاحب "خورنه" (جلال و شكوه) است ياد ميشود . او اگر چه تجسم "اشه" و نماينده اهورامزدا ست، اما صرفا يك روحاني است كه براي انجام رسالتي خاص از طرف خداوند فرستاده شده است.[10]
سوشيانت در اوستاي متاخر باور به ظهور سوشيانت و داستان تولد او در سنت زرتشتي به صورتی افسانهوار ترسيم شده است. با توجه به اينكه تاريخ دقيق هيچ يك از بخشهاي اوستا براي ما معلوم نيست، نمي دانيم دقيقا باور به سه منجي و برخي تفصيلات ولادت و ظهور آنها چه مدت پس از مرگ زرتشت بدين شكل درآمده است. اما مي توانيم مطمئن باشيم که اين اسطوره كمكم و در طول زمان پرورده شده است. مطالبي که در اوستاي متاخر در مورد اين باور آمده است را ميتوان در چند محور بيان کرد. نخست در مورد وجود سه منجي و ذکر نامهاي آنان. در يشت 95- 15 نامهاي سه منجي به اين ترتيب ذکر شده است: اوخشيت ارته به معنای گسترنده پارسايی (هوشيدر در سنت زرتشتی)، اوخشيت نمه به معنای گسترنده نماز و نيايش (هوشيدرماه در سنت زرتشتی)، استوت ارته به معنای تجسم پارسايی (سوشيانت به معنای اخص کلمه). در اين کتابها نيز عموما دو نوع كاربرد براي سوشيانت ديده ميشود: گاه سوشيانتها به صورت جمع استفاده شده ، كه ظاهرا مراد از آن همان سه موعود هستند.[11] و گاه سوشيانت به صورت مفرد، كه منظور از آن استوت ارته است.[12] دومين محور، ذکر صفت فرشوچرتر براي سوشيانت است. در گاهان، دوران رستاخيز به فراشا يا فراشگرد به معناي شگفتانگيزي يا جان تازه بخشي تعبیر شده است. اين اصطلاح كه در گويش بعدي فرشوكرتي نيز خوانده شده است، همان دوراني است كه طبق آموزه هاي زرتشتي در آن دنيا دوباره زنده خواهد شد و از اين روست كه سوشيانت، فرشوچرتر يعنی "عامل دگر ديسي يا نو كننده جهان" نيز ناميده شده است. نکته ديگري که از بازبيني اوستاي متاخر فهميده ميشود اين است که نميتوان جايگاه دو موعود اوليه را دقيقا همان جايگاه موعود آخر که به طور خاص سوشيانت نام گرفته دانست. مسلم نيست كه دو موعود اول هم زمان با نوع نخست آن از همان آغاز شخصيتهاي زندهاي بوده باشند. در روايات قديم، اين دو كاملا اضافي به نظر ميآيند و نقش ديگري جز واسطه ميان زرتشت و پسر سوم او ندارند.[13] در شكل نخستين باور سوشيانت تنها استوت ارته ديده ميشود و در متون اوستا نام ديگري غير از استوت ارته نيامده و تنها در يشت 95 – 19 به همراهان او عطف شده است. محور ديگري که در اوستا به چشم ميخورد نام بردن از مادران منجيان و همراهان ايشان است. در ميان متون اوستا در يشت 95 – 19 است كه نام 6 همراه سوشيانت و دو موعود اول و همچنين نام سه زن ("اردت فدري" و "سروتت فدري" و "ونكهو فدري") كه مادران سوشيانتها هستند، ديده ميشود.
سوشيانت در متون پهلوي همانطور که گذشت در گاهان، سوشيانت تنها در معناي رها کننده مطرح شده است و از اوستاي متاخر نيز تفصيلي بيشتر از ذکر نام سه منجي و برخي ويژگيهاي کلي فهميده نميشود. اما در متون پهلوي مثل دينکرد، زند وهومن يسن، جاماسب نامه و نيز بندهشن است که مي توان صورت تفصيل يافته اين آموزه را و ارتباط آن با هزارهها و زمان کرانهمند و جزئيات بيشتر آموزه منجي و فرشوکرتي و پايان جهان يافت. نام سه موعود، كيفيت ولادت، ويژگيهاي زمان ظهور هر كدام از آنها، پيشآهنگان و جاويدانان از موضوعاتي هستند كه در متون پهلوی به تفصيل از آنها سخن رفته است.
سوشيانت و هزارهها اولين مساله و شايد برجستهترين نکتهاي که پيرامون آموزه منجي در متون پهلوي وجود دارد، مساله جاي گرفتن باور ظهور سوشيانت در قالب آموزه زمان و هزارههاست که بدون شک طريقه زرواني که مدتها در صدر طريقههاي زرتشتي و مورد توجه بزرگان اين دين بوده است، در اين امر نقش بسزايي داشته است.[14] بر اساس كتابهاي ديني پهلوي، با توجه به اختلافي که وجود دارد، جهان به چهار يا سه دوره 3000 ساله تقسيم ميشود. البته برخي محققان[15] زمينههايي را يافتهاند که تاييد کنند صورت اصلي اين زمانبندي، شش هزار سال بوده است و وقتي روحانيان محقق، طرح را گسترش دادهاند اين زمانبندی نيز گسترش يافته است. اين ادوار زماني، در واقع، زمان كرانهمندي است كه طبق پيمان اهورامزدا و اهريمن براي كارزار از زمان بيكران جدا شده است. سه هزار سال نخست، دوره آفرينش، آميختگي نيکي و بدي و خلق بشر بوده است و سه هزار سال دوم که با ظهور زرتشت شروع ميشود، سه هزار سالي است که جهان به سوي هدف نهايي که همان جدايش است حرکت ميکند. در آخر هزاره اول اين دوره، منجي نخست، در پايان هزاره دوم، منجي دوم و بالاخره در پايان زمان کرانهمند منجي سوم ظهور ميکند و فرشوکرتي محقق ميشود.
وضع جهان پيش از ظهور منجيان از متون پهلوي ميتوان تفصيلات بيشتر و جزئيات آنچه در باور زرتشتي وجود دارد را دريافت. بر اساس متون پهلوي که در واقع زمان آينده را پيشگويي مي کنند، مردم در دوره پيش از ظهور منجي غرق در آز و اخلاق سيئه هستند و از معنويت و کمال دور شدهاند[16] ، دختران و پسران جوان به تباهي افتاده[17]، اندرز آگاهان کارساز نميافتد و در عوض سخن گمراهان شنيده ميشود[18]، هيربدان و روحانيان گناهکار ميشوند[19] و حتي جهان آفرينش نيز برکتها و نعمتهايش را کمرنگتر داراست و فصلهاي سال نظم را از دست ميدهند[20]. در زند بهمن يسن چنين آمده است: "چشم آز ايشان از خواسته پر نشود و خواسته جهان گرد کنند و زير زمين نهان کنند" [21] "آنان که به هيربدي و هاوشتي نامورند بد يکديگر را خواهند .....و از گناه که مردمان کنند از پنج گناه، سه گناه هير بدان و هاوشان کنند..." [22]
منجيان زرتشتي در متون پهلوي، کيفيت تولد اين سه منجي به گونهاي اسطورهاي و معجزهوار ترسيم شده است و شايد بتوان اين اسطوره را حاکي از رمزهايي با محتوايي والاتر از آنچه از ظاهر اين اسطوره پيداست، دانست. چكيده داستان كامل تولد سوشيانتها مطابق آنچه در كتاب صد در بندهشن آمده است، اينچنين است: زرتشت سه بار با همسرش "هووي" نزديك شد و هرسه بار نطفه او بر زمين ريخت. "نيروسنگ" ايزد روشني و زور آن نطفه را بگرفت و به ايزد آناهيد سپرد تا نگهداري كند. 99999 فروشي پرهيزكاران به پاسباني آن گماشته شدند تا از گزند ديوان مصون باشد. نطفه را در درياچه كيانسه به ايزد آبها ناهيد سپردند و به هنگام مقرر هريك از سه دوشيزه در آن جا آب تني كرده و از نطفه زرتشت باردار خواهد شد.[23] در پايان هزاره اول دوره پاياني جهان "هوشيدر" (اوخشيت ارته در اوستاي متاخر) و در پايان هزاره دوم "هوشيدر ماه" (اوخشيت نمه در اوستاي متاخر) به عنوان دو پيش آهنگ منجي و سوشيانت پاياني ظهور ميكنند. پس از آمدن اين دو موعود و در پايان هزاره آخر، موعود سوم كه همان سوشيانت است و به او "استوت ارته" به معناي پارسايي مجسم گفته شده است، ظهور مي كند و در اين زمان و با ظهور اوست كه فراشگرد يا فرشوكرتي (رستاخيز و پايان خوش جهان) فرا ميرسد. همان دوراني كه طبق آموزههاي زرتشتي در آن دنيا دوباره زنده خواهد شد و اهريمن شكستي ابدي را تجربه كرده و به طور كل از اين دنيا رخت ميبندد و دنياي جدا از اهريمن كه همان بهشت موعود است، شكل ميگيرد. اين سه منجي که تجسم و مظهر اشه، درستي و پاکي هستند در واقع از نسل خود زرتشت و فرزند اويند. اينان از همه امور آگاهند و در عين حال از توجهات و عنايت اهورا مزدا بهرهمندند. از خرد ورزي خاصي برخوردارند و زندگي آنها بر مدار سه اصل گفتار نيک، انديشه نيک و کردار نيک است. آثار معجزات هر يک از سه منجي به نحوي است که مردم متوجه آن میشوند. با تولد نخستين منجی که اوشيدر باشد خورشيد ده روز در وسط آسمان ميماند و با تولد دومين منجي، بيست روز و با تولد سومين آنها که سوشيانت است، سي روز در وسط آسمان خواهد ماند و غروب نخواهد کرد. هر کدام از اين سه منجي در پايان هر يک از هزاره هاي سه هزار سال آخر ظهور ميکند. دو منجي اول در واقع زمينه را براي سوشيانت منجي سوم آماده ميکنند، لذا آنان را نميتوان منجي موعود در مفهوم اخص آن يعني منجي پاياني عالم تلقي کرد، ولي از آن جهت که براي مدتي مردم را از رنج و اندوه نجات ميدهند در زمره منجيان موعود قلمداد شدهاند.
هوشيدر، نخستين منجي نخستين منجي يعني هوشيدر، پس از به دنيا آمدن و بعد از آن که به سن سيسالگي رسيد، به مقام ديدار با اهورا مزدا و امشاسپندان ميرسد[24] و در زمان ظهور او باران فراوان ميبارد. از جمله اعجازات اين منجي همانگونه که ذکر شد اين است که خورشيد ده روز در وسط آسمان ميايستد[25] و بار ديگر هوشيدر آموزههايي را از اهورامزدا فرا ميگيرد . به واسطه تعاليم و مجاهدت اين منجي، جهان براي مدتي از زشتيها پاک ميگردد و افراط و تفريط از بين ميرود[26]. آدميان به کار نيک روي ميآورند حسادت و کينهتوزي رخت بر ميبندد و طبيعت براي مدتي خرم سر بر ميآورد. جمعيت متدينان و پرهيزکاران به دو سوم ميرسد، يعني هنگامي که پنج سده از آن بگذرد، دو سوم مردم ايرانشهر پرهيزکار ميشوند و يک سوم آنان به دروغ روي ميآورند.[27] چرا که در زمان اولين منجي غلبه راستي چندان دوام ندارد زيرا اهريمن و نيروهاي او باز چيره ميشوند و ديو ملکوش ويرانگري سهمگين ميآورد، بارندگي چنان ادامه پيدا ميکند که تمام موجودات از بين ميروند تا آن که به فرمان اهورامزدا تخم نژاد آفريدهها همانند انسان و چهارپايان و ديگر موجودات که در باغ جمشيد مورد حفاظت بودند، ميرويد.[28] پيش از ظهور اولين منجي يعني هوشيدر دو نجات بخش ديگر به نامهاي بهرام و پشوتن براي ماندگار ساختن رسالت و ايجاد زمينه ظهور منجي موعود ميآيند. با آمدن بهرام اصول اشه بار ديگر فراگير میشود و مردم از گناه، حسادت، شهوتراني، کينهتوزي و دروغ دوري ميجويند.[29] براي ظهور بهرام در جاماسبنامه نشانههايي بدين شرح ياد شده است: شبي که او در آن ظهور ميکند بياندازه روشن است. در زمان ظهور او نيکان دچار فقر و تنگدستي هستند و گناه در جامعه رو به فزونيست.[30] دومين نجاتبخش، پشوتن نام دارد. او اندکي پيش از هزاره هوشيدر ميآيد و هدفش استحکام و احياي دين زرتشت است. پشوتن در اين راه از همياري امشاسپندان و ايزداني چون سروش (سرئوشه) ، رشن، بهرام (ورثرغنه) و اشتاد بهره مند است.[31]
هوشيدرماه سي سال به پايان اين هزاره، هوشيدرماه متولد ميشود. وي در سن سيسالگي به حدي از کمال ميرسد که توان همصحبتي با اهورامزدا را پيدا ميکند و با امشاسپندان که فرمانروايان خوب و آفريدگان نيکند همسخن ميشود. در دينکرد آمده است: "فرداي آن روز در روشني ظهور کند و جهان بي مست و بي کوي و بي کرپان گردد"[32] "از شکفتگي هوشيدرماه ديو گرسنگي و تشنگي نزار گردند و مردم از يک غذا شبانهروز سير باشند"[33] او موجب رهايي مردم از نيروهاي اهريمن ميشود. در عصر او انسانها در صلح و صفا و معنويت به سر ميبرند، اخلاق صحيح در بين مردم رواج پيدا ميکند و نسبت به هم مهربان ميشوند و برکت فزوني مييابد و گرسنگي از بين ميرود. اما اين دوران نيز همانند دوره منجي نخست، چندان پايدار نيست. در پايان هزاره هوشيدرماه، ضحاک که در کوه دماوند به بند بود با کمک ديو آشموغ ميرهد و عالم دوباره به تباهي کشيده ميشود. در پي اين تباهي موجوداتي از قبيل آب، آتش، و گياه نزد اهورامزدا رفته و درخواست ميکنند تا به اين وضع خاتمه دهد. از اين رو اهورامزدا همراه با امشاسپندان به ايزد نريوسنگ فرمان ميدهد که گرشاسب را بار ديگر زنده کند تا او نيز به جنگ ضحاک رفته او را از پا درآورد و اين فرمان، عملي ميگردد.
سوشيانت در سيسال آخر هزاره هوشيدرماه، از دختر باکرهاي به نام گواگپد که از نسل زرتشت است، مردي متولد ميشود. اين دختر با نشستن در درياچه کيانسه که در آن نطفه زرتشت پيامبر نگهداري ميشود،[34] آخرين منجي يعني سوشيانت را باردار ميشود. سوشيانت داراي چهرهاي نوراني و از فره بهرهمند است. اگر چه در جهان گيتي به سر ميبرد ولي مينوي زندگي ميکند و دل در گرو آن عالم دارد[35]. از جمله رخدادهاي زمان او ميتوان به ايستايي سيروزه خورشيد در آسمان اشاره کرد. در جاماسبنامه اينگونه آمده است: "در روزگار سوشينت سي روز خورشيد در ميان آسمان ايستد و اين دفعت خورشيد به جايگاه خويش شود و بعد از سيصد و شصت و پنج روز راست شود و آفتاب از سر حمل تا سر حمل رسد چنان که اکنون چهار يک شبانروز آن زمان نباشد، کبيسه نکنند"[36] از مصائبي که در آن زمان دامنگير آدميان است ديو آشموغ است. اين ديو جلوه دروغ و گمراهي، بدعت و شرک است که بهوسيله دعاي سوشيانت از بين ميرود. در اين زمان جنگ سوشيانت با نيروهاي اهريمن شروع ميشود. او با کمک گرشاسب، کيخسرو و ديگر ياران خود ديوان را يکييکي از بين ميبرد. او با نگاهش موجب ماندگاري موجودات ميشود و به جهان جاودانگي ميبخشد. از برکت وجود او اهريمن با تمام نيروهايش از پاي در ميآيند و به همان جا که درآمدند بازگشته و براي هميشه از صفحه روزگار محو ميشوند و جهان از شر نيروهاي اهريمني رهايي مييابد. در کشور خونيرث خوي حيواني از انسان دور ميگردد و تن مردم همانند خورشيد خواهد درخشيد. وظيفه آخرين منجي به کمال رساندن مردم است. با مجاهدت و تلاش او در طول پنجاه و هفت سال، بينش و منش گاهاني بر عالم استوار ميگردد و آنچه زرتشت آغاز کرده بود را او به انجام ميرساند.[37]
فرشوکرتي پس از به ثمر نشستن تلاش سوشيانت، نوبت به فرشوکرتي ميرسد. در آن روز، پيکرهاي بيجان زنده شده و به فرمان ايزدي، گيتي، نو ميگردد و بدي از بين ميرود و سراسر جهان را نيکي فرا ميگيرد. پروردگار گناهکاران را از دوزخ نجات ميدهد، و در اين هنگام گيتي، کمال خود را باز مييابد. همه انسانها از رودي که سرشار از فلز مذاب است عبور داده ميشوند و انسانهاي رستگار نجات پيدا کرده و گناهکاران از بين خواهند رفت چرا که اينان بخشي از نيروهاي اهريمنياند. در اين شرايط است که در واقع جهان گيتوي پايان ميپذيرد و جهان ديگري موسوم به دوران وزارشن (جدايش) که نيروي اهريمن به کلي جدا شده و از بين ميرود، به وجود ميآيد. ديگر از اهريمن خبري نيست و همه چيز تحت قدرت اهورامزداست. جهاني که بر اساس اصل اشه استوار است، تحقق مييابد و قوانين گاهاني بر جهان استوار ميگردد. ديگر مردم از خشکسالي، تنگدستي و نيروهاي شر در هراس نيستند و جهان در خرمي و شادابي به سر ميبرد مردم به مرحلهاي ميرسند که همانند مينوان ميشوند. خوراک آنان معنوي ميشود و از گوشتخواري دست ميکشند و گياهخوار ميشوند و آب مينوشند و جهان از گناه و گناهکار خالي ميشود.[38] در گاهان از دنيايي اين چنيني سخني به ميان نيامده است ولي ديدگاه زرتشت به هستي مبارزه سخت ميان نيروهاي خير وشر و بر دوگانگي آغازين اين دو نيرو استوار است که در نهايت با نابودي پليدي، جهان به پايان خواهد رسيد و آفرينش سراسر خير ميگردد و اهورامزدا فرمانرواي حاکم خواهد شد. بدين ترتيب؛ آموزه منجي موعود از گاهان زرتشت تا متون پهلوي اين چنين تحولاتی را طی کرده است و از آن صورت بسيط گاهانی، بدين شکل تفصيل يافته است. اما همانطور که قبلا گذشت اين باور با همه بسطی که پيدا کرده، باز هم کاملا منعکس کننده آموزههای اصيل خود زرتشت است و اين تعاليم زرتشت پيامبر است که در شکلی اينچنينی در سنت دينی او گسترش يافته است.
منابع: زردشتيان،آداب و باورها، مري بويس/ ترجمه عسکر بهرامي/نشر ققنوس 1381 تاريخ کيش زرتشت/ مري بويس/ ترجمه همايون صنعتي زاده/ انتشارات طوس 1374 زند بهمن يسن/ محمد تقي راشد محصل/ انتشارات موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي 1366 گات ها/ ابراهيم پورداود/ انتشارات اساطير، چاپ دوم 1384 اوستا/ جليل دوستخواه/ انتشارات مرواريد 1370 يشتها/ ابراهيم پور داود/ انتشارات اساطير 1377 بندهش/ مهرداد بهار/ انتشارات توس، چاپ دوم 1380 گزيده زادسپرم/ محمد تقي راشد محصل/ موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي 1366 نجات بخشي در اديان/ محمد تقي راشد محصل/ موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي 1369 اسطوره سوشيانت/ علي اصغر مصطفوي دينهاي ايراني / گئوويدن گرن/ ترجمه منوچهر فرهنگ/ انتشارات آگاهان ايده 1380
پی افزودها:
[1] . زردشتیان/ مری بویس/ ص 23 [2] . گاهان یا گاتاها مجموعه ای است از هفده سرود بلند که منسوب به خود زرتشت است و قديمی ترین بخش اوستا را تشکیل می دهد. [3] . دينهاي ايران/ ويدن گرن/ ص 129 [5] . يسناي 45 – 11 و 53 – 2 .[6] تاريخ كيش زرتشت/ مري بويس/ ص 325 [7] . فرشوکرتی یا فراشگرد اصطلاحی است برای مفهوم روز رستاخیز در دین زرتشتی. [10] تاريخ كيش زرتشت/ مري بويس/ ص398 [11] . يسناي 9 – 2 و 24 – 5 ، فروردين يشت 17 ، زامياد يشت 22 (بدون ذكر نام از سوشيانتهاي آينده سخن رفته است) .[12] ونديداد ، فرگرد 19 5 (به محل ولادت او اشاره شده است) يسناي 26 – 10 و 59 – 28 ، ويسپرد 5 – 2 ، و همچنين فروردين يشت و زامياد يشت. فروردين يشت و زامياد يشت مفصلتر به اين موضوع پرداختهاند.(كيفيت نگهداري نطفه در كيانسه، فره ايزدي، ياران سوشيانت) [13] . دينهاي ايران/ ويدن گرن/ ص 154 [14] . ر.ک مری بويس/ تاريخ کيش زرتشت/ ج2/ صفحه 348 [15] . مری بويس/زردشتيان/ صفحه 103 [16] . زند بهمن يسن/ ف4، بند 62 _ جاماسب نامه/ ف1، بند 2 تا 8 [17] . زند بهمن یسن/ ف4، بند 35 و 36 [19] . زند بهمن یسن/ ف4، بند 39 تا 42 [20] . همان/ ف4، بند 44 تا 49 [22] . همان/ بند 39 تا 42 .[23] تاريخ كيش زرتشت/ مري بويس/ ص 390 [24] . دینکرد/ کتاب هفتم، فصل 7 [26] . همان/ فصل 8، بند 1 [27] . همان/ کتاب هفتم، فصل 8، بند 13 [28] . دينکرد/ کتاب هفتم، فصل 8، بند 13 [29] . زند بهمن یسن/ فصل هشتم [30] . جاماسب نامه/ صفحه 88 [31] . زند بهمن یسن/ فصل 7، بند 19 تا 31 [32] . دینکرد/ کتاب هفتم، فصل 8، بند 23 [33] . همان/ فصل 9، بند 1 [34] . همان/ فصل 9، بند 15 تا 19 [35] . دینکرد/ کتاب هفتم/ فصل 9، بند 2 [36] . جاماسب نامه/ صفحه 89 [37] . دینکرد/ کتاب هفتم/ فصل 10، بند 13 [38] . ر.ک زادسپرم/ ف3، بند2
|